میانبر هنر
تحقیق پروژه مقاله پایان نامه
درباره وبلاگ


سلام، دوستان عزیز شما با میانبر به هزاران تحقیق به صورت رایگان دسترسی خواهیدداشت.
آخرین مطالب
نويسندگان

 

فهرست
 
 
مقدمه
فصل اول: ضميرناخودآگاه چيست
بخش اول
ضمير ناخود آگاه چيست؟
آشنايي با دو نيمكره
بخش دوم
فرويد و ضمير ناخودآگاه
نظريه‌هايي در مورد ناخودآگاه0
فصل دوم : آفرينش هنري كودكان
بخش اول
تاريخچة مطالعة نقاشي كودكان
طبقه‌بندي مراحل رشد نقاشي در كودكان 
الف خط‌خطي كردن ( از تولد تا دو سالگي )                 
ب از دوسالگي تا پنج سالگي ( ماندالا) 
ج پنج تا هشت سالگي (شفاف‌بيني‌ )     
د- هشت تا سيزده سالگي (واقع‌گرايي بصري)
مراحل رشد از ديدگاه پياژه
مراحل رشد از ديدگاه فرويد
بخش دوم
نقاشي چيست؟
الف خط
ب - فضا
ج رنگ
د تصوير
هـ سنبلها و نمادها
نظريهاي ادراكي تصاوير
الف نظريه‌هاي پرسپكتيو ـ فرافكني
ب - نظريه‌هاي بوم شناختي گيبسون
ج - نظرية ساختمان‌گرايان دربارة ادراك تصوير
د - نظرية گشتالت ادراك تصويري
بخش سوم
فرآيندهاي پيچيده نقاشي و تأثيرات آن بر نقاشي كودكان
الف زبان گرافيكي در نقاشي كودكان
 - شكلهاي ساده
 - رجهان الگو و حركت
 - تركيب‌بندي شكلهاي و خطوط
- تعيين محل
- ترتيب و توالي
 - برنامه‌ريزي
- طرح
ب تأثير موقعيت نسبي نقاشي
ج تأثير سرمشقهاي بصري و مكاني
فصل سوم
افكار فرويد و كاربردهاي ضمير ناخودآگاه در شكل‌گيري سبك سوررآليسم
بخش اول
هنر نوين
سرآغاز
الف مفهوم، شناخت، تصوير
ب سبك، شكل، محتوا113
بخش دوم
دادا بستري براي سوررآليسم
الف باروك تا دادا
ب داداايسم
 - آغاز كار
- مانيفست‌ و بيانيه‌ها
- نتيجه و پايان كار داداايسم
بخش سوم
فرويد و مراتب سوررآليسم
 الف اتوماتيسم پديده خود انگيختگي
ب ضمير ناخودآگاه
- تخيل
- رؤيا
- نماد
ج از ارسطو تا هگل
 د -نظريه‌هاي هنري فرويد
تصعيد يا برتر نمودن
 
بخش چهارم
سوررآليسم
الف- آغاز كار
ب- بحثي در باب سوررآليسم
فصل چهارم:
مقايسه نقش ضمير ناخودآگاه در آثار هنري كودك و هنرمندان سوررآليسم
بخش اول
روش تحليلي ساختار نقاشي كودكان
سرآغاز
بررسي ويژگي‌هاي ساختاري و محتواي نقاشي در كودكان
الف تحليل فضاي نقاشي كودكان
ب خطوط ترسيمي
ج رنگ و تخيلات
 - نماد رنگها
 جنبه هاي تحليلي ساختار نقاشي كودكان
الف نمادگرايي‌ كلي و اجزاي نمادين در نقاشي كودكان
- خانه درخت آدمك
بررسي سمبوليك ( اعضاي آدمك )
الف سر
ب صورت
ج تنه
د اعضا
هـ خورشيد و ماه
 و حيوانات
نقاشي و ناسازگاري
- عقب افتادگي ذهني
تفسير نقاشي كودكان
سايه زدن
هنر و درك هنري كودكان
بخش دوم
تحليل آثار نقاشي سوررآليسم
سر آغاز
تحليل در آثار نقاشي سوررآليسم
اتوماتيسم در اروتيسم درسوررآل
نقش جنسيت در آثار كودكان
الف ترسيم آدمك و مراحل تحول عاطفي
- مرحله دهاني
- مرحله مقعدي
- مرحله احليلي
- مرحله اد‌يپي ـ تناسلي
 ب اولين ترسيمهاي كودك از اختلاف جنسيت
ج رمزگرايي جنسي در نقاشي
د نمادهاي جنسي در آثار نقاشي كودكان
نتيجه گيري
منابع و مآخذ
 
مقدمه 
انسان بدوي چون «دم» يا «روان» خود را شناخت، بر او نام همزاد داد و در تصوير بركه‌ها با او ملاقات و در سايه هايش او را همراه نمود و موجودات ديگر را نيز به خود قياس سپس بر اين باور شد كه جادو علمي است قابل اطمينان و او را از گزند حوادث مصون و بر غلبه با دشمنان ياري مي دهد . او با جادو ، رقصها ، شكلهاي نقاشي شده بسيار ساده و انتزاعي و باورهايي راسخ ، بر مراسم جادويي تأكيد مي ورزيد و اين اعمال را تنها داروي امراض و بركت ريزش باران و غلبه بر رقيب و شكار مي دانست . ولي هر چه از عمر بشر گذشت ، برخورد او با عالم خارج بيشتر ، و آزمايشهاي او مكررتر شد . حوزه ديد و دريافت او وسعت گرفت و مفاهيم كهنه بي اعتبار گشت . بشر بيش از بيش به جدايي بي جان و جاندار و انسان و حيوان پي برد . جان را به حيوانات و گياهان مختص ساخت و خود را واجد چيزي پنداشت برتر و فاخرتر از جان سائقه خودبيني بر آن شد كه «روان» يا «روح» آدمي كاملا" از جسم مستقل است و بر خلاف «جان حيواني» با مردن تن، نمي ميرد . او در جريان قرون ، مفهوم «روح» را گسترد و حالات «دروني» خود را كه نمي توانست به عضو معيني نسبت دهد ، نشأت روح مرموز خود دانست.   «افلاطون مانند سقراط «روح» را جوهري فعال خواند كه در انسان سه جلوه دارد:
عقلي و شوقي و شهوي . جلوه عقلي برترين جلوه هاست . بايد بدان گرائيد و كوشيد تا همواره بر دو جلوه ديگر چيرگي ورزد ».
«از يكسو ارسطو وحدت و هماهنگي موجود ميان فعاليت هاي ارگانيسم را «روح» ناميد، روح ارسطويي به سه وجه ظاهر مي شود : يكي بصورت روح گياهي كه كارش تغذيه و توليد مثل است ، ديگري روح حيواني كه احساس و تخيل را مي سازند ، ديگري روح عقلي كه باقي و خالد است2».
از سوي ديگر ، طبيبان يوناني وجود روح را مورد ترديد قرار دادند و بدن را موجه «حالات رواني» تلقي كردند . در قرن پنجم (قبل از مسيح) ، الكسئون از تشريح بدن انسان و تأمل در چگونگي امر «ديدن» پي برد كه «مغز» انسان مبدأ اصلي حالات روحي است . ولي مغز به خودي خود كار نمي‌كند ، بلكه به وسيله «حواس» از عالم خارج مايع مي‌گيرد.
با انحطاط يونانيان و برقراري روميان بازار هواداران روح مجددا" گرم شد . دانشوران يهودي كه در اسكندريه علمدار حكمت شدند ، معتقدات يهود را با فلسفه يوناني آميختند و بيش از بيش ميان جسم و جان تفاوت گذاشتند . پس از آن مسيحيت اعلام داشت كه تفاوت ايندو از زمين تا آسمان است .
رنسانس اروپا ، دنياي كهنه را با تمام مفاهيم و معتقداتش لرزانيد با حضور رنسانس علم و ادبيات از اسارت دين آزاد شد . بشر با چشمان باز به تماشاي عالم پرداخت به خود و آينده اميدوار گشت . و بر خلاف قرون وسطي از فكر آخرالزمان و قيام قيامت انصراف جست «اهل علم در دو ميدان وسيع، بكار پرداختند . گروهي به حل و فصل مشكلات اجتماعي انسان ، و گروهي بشناخت قواي طبيعي برخاستند . مساعي اين هر دو دسته بضعف دين و قدرت علوم منجمله روانشناسي انجاميد ».
«فرانسيس بيكن باب مشاهده و تجربه را گشود . رسانيد كه از گوشه گرفتن و خيال بافتن و كائنات را با مفاهيم مجهولي چون «روح» و «خدا» توجيه كردن، بجايي نتوان رسيد . بايد بتهاي فردي و سنت هاي اجتماعي را در هم شكست و با شكيبايي در حوزه واقعيات بمشاهده و تجربه پرداخت . زيرا به قول «گاليله» : «حتي با هزار دليل هم نمي توان يك حقيقت تجربي را باطل كرد ».
با اين همه روح از عرصه روانشناسي بيرون نرفت دكارت و پيروانش اگر چه نسبت به معارف گذشتگان شك نمودند و با احتياط بحلاجي تفكرات قبل پرداختند ، اما همچنان متأثر سنتها باقي ماندند و از يك سو تضاد بين جسم و روح را مورد تاكيد قرار دادند و از سوي ديگر حركات حيوانات را تحت تأثير عوامل مبهمي بنام «نفوس حيواني» پنداشتند.
دوره روشن فكري از اواخر سده هفدهم آغاز گشت و در هر كشوري به رنگي در آمد: در انگليس با مردمي اهل آزمايش و عمل ، به صورت دبستان «تجربي» در آلمان و فرانسه با اهليتي كه نظر بر عمل چيرگي داشت، دو دبستان «عقلي» و «طبيعي» اهميت يافت . تجربيون ميگفتند كه نفسانيات ناشي از آزمايش هاي واقعي فرد است . عقليون باور داشتند كه قواي عقلي جدا از بدن است ولي با آن ارتباط دارد. طبيعيون معتقد بودند كه حالات روحي مثل حركات بدني ، نمودهايي است كه مكانيكي و مبتني بر اعضاي بدن.
در نظر پدر روانشناسي جديد ، هابس(Hobbes) ، عقل يا علم عبارت از تأثيراتي است كه جبرا" بواسط حواس از عالم مادي گرفته مي شود . تأثير حسي نيز خود چيزي جز «حركت» نيست . حركتي كه از انسجام برمي خيزد و از طريق اعضاي حسي و اعصاب به مغز ما مي رسد . بنابراين «احساس» حركتي است كه از اشياء خارجي بر مي خيزد و به مغز منتقل مي شود . «خيال» دنباله يا اثر حركتي است كه نخست «احساس» را برمي‌انگيزد و سپس متوقف مي شود. «روياء» هم مانند «خيال» ادامه حركات مغزي است در غياب محرك خارجي «عقل» و «استدلال» نيز جمع و تفريق احساسات و خيالات است ».
لاك كه شالوده علم روانشناسي را نهاد . برخلاف دكارت ، وجود «مفاهيم فطري» يا «عقل مادرزاد» را رد كرد ، و اعلام كرد كه نفسانيات ما محصول دو عامل ماشيني است : «احساس» و «تفكر» . عمل احساس سبب اخذ و دريافت تصاوير اشياء خارجي است، و عمل تفكر باعث آميختن تصاوير، و تشكيل قواي عقلي از قبيل «حافظه» و «تخيل» و «استدلال» اما عمل تفكر ناشي از عقل يا روح نيست ، بلكه تابع و ماحصل قوانين «پيوستگي» تصورات است
تا اواخر قرن نوزدهم اين كشاكش بي انتها به دو گونه حالت رواني انجاميد ؛ يكي آنها كه در حوزه عقل و ادراك ميگنجد، ديگري آنها كه غير قابل ادراك است. رسو و رومانتيك هاي پس از او نيز از تمايلات و حالات غير منطقي انسان دفاع نمودند و گفتند كه ما در زير فشار الزامات تمدني ، از اميال نهاني خود چشم پوشيده و بتظاهر تمدن آلود خود، اكتفا كرده‌ايم . هربارت و بنه كه از باطن لاشعور ( ناخودآگاه) انسان بتفصيل سخن راندند، روان را به كوهي از يخ شناور تشبيه كردند كه فقط جزئي از آن ، سر از آب برمياورد و ما بقي يعني قسمت اعظم در دل آب نهان مي ماند . شوپن هونرو نيچه شورهاي فطري و جلوه هاي رواني انسان را به هنگام روياء و خيالبافي و جنون باز نمودند .
انسان هم ، چنانكه شوپن هونر گفت : در آغاز زندگي ، لاشعور و ناخودآگاه است و پس از رشد و تكامل شخصيت نيز در مواردي مانند رويا و خيالبافي و حال اغماء از خود بيخود مي شود و از عقل بيگانه مي گردد . پس احساس حيات ، ناخودآگاه و غير عقلي است . اما ناخودآگاهي برتر از خودآگاهي است چرا كه منبع الهام و اشراق و نبوغ است . بر همين سياق جيمز روان را شامل روان خودآگاه و روان ناخودآگاه پنداشت و روان ناخودآگاه را بسي ژرف و نيرومند تلقي كرد. برگسون نيز با بينش عارفانه خويش ناخودآگاهي را شناخت و توجيه نمود
از اواسط قرن نوزدهم ، به اقتضاي تحولات اجتماعي شديد اروپا ، نحوه تفكر عوض شد . انسان كه تاكنون موجودي كمابيش ثبات طلب يا استاتيك بود ، يكسره تحول پرست و ديناميك شد . همچنان كه به شكستن سنن اجتماعي پرداخت . قشر ظاهري نظام عقلي نيز از هم پاشيد و در زير آن ، دنياي بي نظام و ناهنجاري يافت . دوره انديشه دكارتي به سر رسيد . دكارت تمام وجود انسان را منحصر به عقل اول دانست ؛ «مي انديشم پس هستم» و در پاسخ آن كلاكس چنين گفته بود : «مي خواهم پس هستم» در طي اين دوران ملوُن‌الفكر خواست و اراده لاشعور به جاي عقل و شعور نشست . از اينرو در نيمه دوم قرن نوزدهم ، شخصيت قشري عقلي و حالات رواني عادي و مقرون به عقل ، تدريجا" جاي خود را به حالات غير عادي و غير عقلي داد . حال ، دنياي دانش نيازمند كسي بود تا بيايد و بي هراس اعماق درون انسان را بكاود. روان مردم متعارف و غير متعارف را تحليل كند و با آميختن روانشناسي انسان متعارف و غير متعارف ، واقعيت وجودي آن را دريابد . فرويد اين احتياج و انتظار را بر آورد
هر چند كه علم روانكاوي (پسي كاناليز) را مديون زحمات بي شائبه فرويد هستم اما ، رسيدن به اين مقام ، بر پايه كليه نظرات و اعتقادات بشر اوليه تاكنون ، پي ريزي شده است . شايد بتوان فرويد را چشمي بازتر و دلي آشناتر براي گردآوري و همسو ساختن عقايد و نظرات دانست : همانطور كه لويي پاستور مي گويد :
شانس در خدمت ذهن آماده است
 
 
 

اهميت بررسي عناصر بصري در گرافيك و ذكر تعداد آنها

دنيايي كه ما آنرا نظاره مي كنيم، از سه عنصر مهم بصري تشكيل شده است . اين سه عنصر عبارتند از : شكل ( فرم ، طرح ) ، رنگ و نوشته ؛ كه هر سه از خواص موجودات هستند و با خصوصيات مادي و نمود ظاهري اشياء دارند و همواره به هم وابسته ا ند . امروز ، هم در علم و هم در هنر ، تمايل شديدي به تحقيق و كاوش درماهيت اشياء و عناصر وجود دارد و صورت تحقيق و پژوهش در بطن پديده ها و قطام موجود در طبيعت مشاهده مي شود . بوسيله تحقيقات و جستجوهاي دانشمندان و هنر مندان ، تمامي پديده هاي اساسي خلقت چون نور ، رنگ ، فضا ، ماده ، حركت و زمان مورد شناسايي قرار مي گيرن و بصورت جريانات خلاقيت انسان درمي آيند .
انسان خلاق يا هنرمند دائماً مي كوشد تا سيماهاي بديع و چهره اي فرار جهان و طبيعت بي پايان را كه دقت و توجه و علاقه او را بيدار كرده ، جاودان سازد و به وسيله خطوط و الوان يا اشكال و عناصر تصويري بر روي صفحه طراحي و نقاشي و يا حجاري ايجاد كند و براي تماشا و استفاده ديگران عرضه نمايد . در نتيجه كار و تلاش هنرمندان دقايق گذران و لحظات زمان از فناو زوال ابري مصون مي ماند ، بيهوده نيست كه برخي از متفكران « هنرمند را پرستش كننده هر چيز فاني » نام برده اند و او را ثبت كننده زمان و مكان مي نامند در ا ين رابطه « وستيلر » نقاش انگليسي الاصل گفته است : يكبار ديگر بمن نگاه كنيد ، ديگر براي هميشه نگاه خواهيد كرد . منظور او ثبت آن لحظه از زمان است . هنرمند جريانات شگفت انگيز عالم دروني خود را مانند عالم خارجي كه هر دو تغيير پذيرند و دائماً دستخوش تحول و دگرگوني در جهان هستي مي باشند ثبت مي كند تا ساير افراد نيز مانند خودش از آن استفاده و خط دائمي ببرند . به اين خاطر است كه هر هنرمندي مي كوشد تا لحظه هاي گذران عيني و ذهني خود را با امكانات و مهارتي كه دارد در محدوده كار خود حفظ كند و « آلفره دو ميني كه نيز توصيه مي كند كه : « دوست بداريد آنچه را كه هرگز دوباره نخواهيد ديد . « البته تنها ثبت حوادث و جريانات عيني و ذهني موجب به وجود آمدن اثر هنري نمي گردد . بايستي عوامل و عناصر ذهني مانند خطوط و رنگها و كيفيت و كميت آنها تحت كنترل و محاسبات خاص هنرمند جمع آمده ، توانائيهاي فني و مهارتهاي او نيز به حد كفايت رسيده باشد . داشتن اين شرايط ممكن نيست مگر آنكه را پيش به حد كفايت به آن رسيده ، تجربه نموده و رسوم و قواعد و سنتهاي حرفه خود را فرا گرفته باشد . « گوته » در اين رابطه گفته است كه : « هر حيات، هر عمل و هر هز احتياج به حرفه و ياد گرفتن كه خو نيز مستلزم تقليد است ، دارد .» گابريل آي نيز همان نظر را دارد و مي گويد : « هنرمند با ياد گرفتن آنچه كه پيش از او انجام داده اند ، آنچه را كه بعداً مي توان انجام داد ياد مي گيرد.»
اما ، داشتن اين موارد كافي نيست ، هنرمند بايد علاوه بر فرا گرفتن نكته هاي فني و قواعد و اصولي كه از استالان خود فرا مي گيرد ، همه ردي و همزباني هم كرده باشد ، تا بتواند اثري هنرمندانه و جاودانه بوجود آورده ، چنانكه حافظ تاكيد مي كند كه : تا   آشنا زين پرده رمزي نشنوي .
از ميان حواس ما ، حس بينايي اهميت خاصي در درك و فهم آدمي دارد . گر چه از طريق حسن شنوايي با ساير حواس نيز سهولت و بصورت طبيعي ارتباط بر قرار
مي شود و احساس و درك مسايل ممكن مي گردد ليكن عمل ديدن يا شنيدن براي همه يكنواخت نيست زيرا با پرورش وتعليم هر يك از حواس مي توان به توانايي بسيار بالاتري از احساس و ادرك فهم مسائل رسيد . شايد تاكنون انسان توانسته است با تعليم و پرورش برخي از حواس خود مانند شنوايي و بينايي تنها به بخشي از توانائيهاي پنهان در وجود خويشتن پي برد . در زماني با تمام قوا سعي مي كنيم تا با نگاه كردن به موضوع يا مثالي از طبيعت آنرا بهتر درك كنيم آنوقت علاوه بر نيروي ديدن معمولي توانائيهاي ديگري را در وجود خود احساس مي نمائيم . اما به علت عوامل مختلف كه ايجاد حواس پرتي مي كنند به سرعت به نگاه عادي بسنده مي كنيم . حس بينايي وسيله درك و فهم سطحي پديده هاي عيني و طبيعي است ، اما از طريق پرورش و تعليم آن مي توان توانائيهاي فوق العاده اي به دست آورد كه ساير حواس فاقد آن مي باشند از خصوصيات قوه بينايي سرعت عمل و بيواسطه بون آن در ا يجاد ارتباط است هر گاه قوه بينايي به كار افتد و متوجه جلوه هاي بعدي گردد ، شرايطي فراهم مي شود كه فوه شنوايي نيز با دقت بشر عمل خود را انجام مي دهد .
در تمام پديده هاي طبيعي و موجودات عالم زيباييهاي ظاهري و پنهاني وجود دارد كه هر كس به اندازه قدرت و توانايي خويشتن و ميزان حساسيت و استعداد خود آنها را مشاهده مي كند و از آنها بهره مند مي گردد اما انسان توانايي آنرا دارد تا با كسب اطلاعات خاص و ايجاد حساسيت هاي لازم با بهره مندي از استعدادهاي نهفته و پنهان در وجود خود قدرت و توانايي بشر را براي فهم و درك زيباييهاي طبيعي به دست آورد .
در گذشته بخاطر سنت هاي شفاهي و روش هاي آموزشي بسيار خصوصي و فردي در آموزش رشته هاي هنري از يك جهت و از جهتي ديگر محدوديت هاي بسيار زيادي كه از نظر مواد و مصالح كار موجود بود تنها افرادي محدود مي توانسته در عالم هنر موفقيت هاي به دست آورند اما امروزه با امكانات ، جديد علمي و تكنولوزي آموزشي و تعليم و تعلم در رشته هاي هنري براي همه كس اين امكان وجود دارد تا قواعد فني و تخصصي هنري را كم و بيش فراگيرد و در حد توان تسلط خود بطور نسبي دست به كار هنري بزند خصوصاً با وجود وسايل آموزش و كمك آموزشي مانند نوارهاي صوتي و تصويري و به طور كلي امكانات متنوع آموزش سمعي و بصري ، تسهيلات براي عموم مردم موجود است از طرفي به علت كثرت تحقيقات و تاليفات همه روزه كتابهاي تازه اي زبانهاي مختلف منتشر مي گردد و روشهاي ابتكاري و جديدي به مجموعه روشهاي كلاسيك و قديمي اضافه مي شود . آنچه كه مربوط به شكل مي باشد به زودي قابل تشخيص و اندازه گيري است و داراي قواعد و ضوابط ثابت و مشخص مي باشد . اما پديده نور و رنگ ، در عين حال مرتباً دستخوش تغيير و تحول است . اندازه گيري آن از نظر بصري به سهولت غير ممكن و گاه بعيد مي باشد . سومين عنصر بصري خط مي باشد كه از اهميت ويژه اي برخوردار است . زيرا خط زبان بسيار اجمالي واتزاعي براي بيان موضوع است كه تواناييهاي فراواني را شامل مي شود.
 
طرح در سطح دو بعدي ( نقش طرح در پوستر )
طرح ها ( شكل ها ) هر كدام نسبت به فضايي كه در آن قرار مي گيرند جلوه و نمود متفاوت مي كنند ودر اثر فعل و انفعالات و نيروهاي بصري ناشي از شكل و زمينه مفهومي جداگانه به دست مي دهند . هر شكل ثابت ، مثلاً يك دايرة در داخل مربع ، مربع مستطيل ، لوزي و حتي دايره اي ديگر جلوه هاي متغير به خود مي گيرد و خصوصيت تصويري آن متغير مي شود بدين ترتيب هر نقش و شكلي نسبت به شكل و فضايي كه پيرامونش مي باشد جلوه و معني خاص پيدار مي كند كه آن ناشي از مجموعه فعل و انفعالات و نيروهاي بصري است . در نتيجه هر واحد بصري موقعيت فضايي و جلوه و نمود خود را به واسطه روابط فعال و متقابل واحدهاي تصويري پيرامون خود سبك مي كند و نيروي تصويري كه از جهات مختلف ، راست چپ ، بالا و پائين ، جلو و عقب بر آن اثر مي گذارند موقعيت فضايي آنرا ايجاد مي كنند . ضمناً بايد اشاره كنيم علاوه بر موارد مذكور رنگ ، ارزش هاي تصويري خاص خود كه دائماً تحت تأثير دگرگوني دارد . چرا كه قرار گرفتن هر طرحي درنقاط مختلف كاغذ باعث به وجو آمدن تركيب بندي هاي متنوعي مي شود . بررسي موقعيت هاي فضايي عناصر تصويري در هر كادر با سطح دو بعدي مفاهيم فضايي و نيروهاي تصويري را مشخص مي كند ، اما قبلاً بايد در نظر داشته باشيم كه هر گاه كادر يا سطح دو بعدي را مطرح يا در نظر مي گيريم ، محدودة عالمي را مشخص مي كنيم كه درون آن خلاء تصويري است و فاقد هر گونه انرژي بصري . فعل و انفعالات تصويري آن ، فعال مي گردد . با قرار گرفتن نقطه در كادر مربع ، بلافاصله با تمام فسمتهاي مربع ارتباط برقرار مي كند . به علت تنها بودن ، تمام انرژي و امكانات خود را به معرض نمايش مي گذارد . در اين حالت نقطه بايزدي شديد خود را مطرح مي كند . با اضافه شدن يك نقطه ديگر ، دو نقطه به خاطر روابط متقابل بين خود و ارتباط هر كدام با تمام كادر ، در حاليكه هر يك ديگري را نفي مي كند ، با انرژي حاوي به رقابت بر مي خيزند و هر گاه نقطه ها بهم نزديك شوند ، انرژي تصويري آنها با هم جمع مي شود ، ليكن نمي تواند يك حالت تاكيد نقطه واحد را به نمايش بگذارند . طرط استفاده يك طرح در يك سطح دو بعدي مانند پوستر كه اهداف گوناگون را در بر دارد بسيار مهم مي باشد .
قرار دادن طرح در جاي مناسب بر جذابيت كار مي افزايد و قطر بيننده را بيشتر جلب مي نمايد و اين مهمترين هدف در طراحي يك پوستر مي باشد . چون هدف ما از طراحي پوستر اطلاع رساني و جلب مي نمايد واين مهمتري هدف در طراحي يك پوتر مي باشد . چون هدف ما از طراحي پوستر اطلاع رساني و جلب نظر بنندگان است پس طراح بايد با توجه به اين هدف به طراحي اقدام نمايد .
 
تعريف طرح : ( قبل از طرح در سطح دو بعدي نوشته مي شود )
شكل مي تواند كوچكترين با بزرگترين جلوه ونمو بطري يك عنصر بصري باشد . عناصر بصري از جمله نقطه ، خط ، سطح ، مهم و بافت مربوطه به « شكل و فرم »
مي باشند و هر كدام از « كيفيات بصري » عامل شكل گيري يك « تركيب انتزاعي » يا بازنمايي « دنياي طبيعي » است كه بوسيله « عناصر اوليه بصري » به وجود مي آيد . هر يك از عناصر اوليه داراي معني ومفهومي است . چنانكه نقطه ، كوچكترين واحد بصري و تجسمي است كه بلافاصله بعد از آنكه واقعيت عيني پيدار مي كند مفهوم
« فضا » را اعلام مي كند يا عنصر « خط » كه در ابتداي ترين و ساده ترين حالت نمايشگر « حركت » تداوم آن در فضا ، مهمترين عامل « طراحي » مي باشد .
« سطح » نيز مفهومفضاي دو بعدي را دارد كه به « شكل هاي » مختلف مانند مربع ، مثلث ، دايره و مستقات آن واقعيت عيني مي دهد . بالاخره واقعيت عيني سه بعدي را « حجم » عهده دار است كه در همه جهات مختلف قابل طرح است . مبحث « بافت » نيز از عوامل مهم بيان تصويري است كه هم در رابطه با قوه بينايي عمل مي كند و هم با قوه لامسه قابل ادراك است و گاهي از هر دو قوه براي ارتباط بصري استفاده مي شود .
 
خط در سطح دو بعدي ( نقش خط در پوستر ) نوشته ( خط ) در يك سطح دو بعدي مانند پوستر نوعي بيان تصويري دارد كه كاربردهاي گوناگون را دارد . در واقع نوشته علاوه بر اينكه مطالب و پيام را به ببيننده منتقل مي كند به شكل تصوير هم ر مي آيد يعني ما بايد در انتخاب حروف و محل قرار گرفتن آنها از اصول قواعد بصري پيروي كنيم تا تعادل و زيبايي در طرح بر قرار شود .
از تجمع و تفرق اين اين لكه هاي سياه و سفيد به ترام هايي مي رسيم كه خاكستر هائي هستند با ريتم هاي گوناگون پس با قرار دادن نوشته ها در بهترين و
مناسب ترين موقعيت در كنار شكل هاي گوناگون مي توانيم به يك طرح قوي و چشم نواز دست يابيم .
 
خط عنصري گرافيكي
شناخت ارزش والاي خط در رابطة‌بسيار نزديك آن با گرافيك از چنان گستردگي و اهميتي بر خوردار است كه به جرأت مي توان گفت : « خط همان گرافيك است و گرافيك همان خط است » خط در سواد بصري كه همانا زبان هنر گرافيك است به عنوان نيروي پراهميت با قدرت زيستي فراوان مي باشد و بايد توجه داشت كه كاركرد و خط در تركيبات بصري ، به كلي با كاربرد آن در زبان متفاوت است . عوامل تجريدي كه خط مهمترين آنها مي باشد تعيين كننده ترين دسته براي گسترش مواد بصري هستند يك تركيب خطي ، مجموعة زيربنايي از عناصر اوليه بصري مي باشد . بدين جهت مي توان خط را يك پيام تاب و خالص و بصري دانست . حالا كه به اهميت اين عنصر تعيين كننده پي برديم بايد به اين مسئله نيز توجه داشته باشيم كه وجود انواع خط الفباء در نقاط مختلف جهان ايده و نحوة كاربردي متفاوتي را مي طلبيند . همين مسئله موجب تعيين هويت هر گرافيك هر منطفه مي گردد .
ارتباط خط با گرافيك در سرزمين ما به سبب پشتوانه بس عظيم از هنر خوشنويسي حاكي اين مطلب مي باشد كه بايستي استفاده از انواع خط فارسي در موارد گوناگون با الهام از همين پشتوانه ، جلوه هاي خو را بيشتر و بهتر به ظهور برساند .
 
ارزشهاي گرافيكي خط
الف ) ويژگيهاي « بيان تصويري » خط
خط فارسي و عربي در راستاي افق و از راست به چپ نوشته مي شوند اين پيوستگي اساس يك رديف بي پايان از اشكال گرافيكي را تشكيل مي دهدذ كه نه تنها در كلمه ، سطر ، و صفحه   ديوارها و ديگر زمينه ها نظير سفال ، پارچه ، فلز و غيره بكار
مي رود و در همه اين موارد دو نوع رابطه ذهني و عيني با بيننده برقرار مي كند . در حقيقت اين اشكال پيوسته گرافيكي عبارت از لكه هاي كوچك و بزرگ مي باشد كه طول يك محور افقي قرار گرفته و هر لكه داراي نقش اساسي و مرتبط با ساير لكه ها مي باشد .
تجمع و تفريق اين لكه هاي سياه و سفيد باعث پيدايش خاكستريهاي مختلف با
ريتم هاي گوناكون مي شود . در يك بافت خطي ، لكه هاي سفيد داخل حروف و بين كلمات ( بياض ) داراي همان ارزشي هستند كه لكه هاي سياه ، يعني نوشته ها ( سواد ) . بكار گيري درست و منطقي و موفقيت آميز خط در يك اثر گرافيكي مستلزم داشتن و شناختن ظرفيت ها اجراي گوناگون خط و ساير عوامل موجود در صفحه مي باشد .
از ديدگاه هر گرافيك انواع خط نوشته ها داراي ارزش واعتبار بصري يكسان هستند . به عبارت ديگر خطوط مختلف ، سازمانها و بافتهاي تصويري گوناگون را تشكيل
مي دهند كه داراي عناصر بعدي مشترك باشند.

 
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
پيوندها
  • کیت اگزوز
  • زنون قوی
  • چراغ لیزری دوچرخه

  • با سلام خدمت مدیریت محترم وبلاگ

    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان میانبر عمران و آدرس mianbor.civil.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 42
بازدید کل : 4274
تعداد مطالب : 21
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1