تصویربرداری
 
میانبر هنر
تحقیق پروژه مقاله پایان نامه
درباره وبلاگ


سلام، دوستان عزیز شما با میانبر به هزاران تحقیق به صورت رایگان دسترسی خواهیدداشت.
آخرین مطالب
نويسندگان

مقدمه

فیلم که همچنین سینما، پرده نقره ای، عکس متحرک، نمایش عکس ها، عکس های متحرک و نمایش تصویرها خوانده می شود؛ زمینه ای است که عکس های متحرک را به عنوان یک هنر یا یک قسمتی از صنعت سرگرمی یا برنامه احاطه می کند. زیرا فیلم از نظر تاریخی پیش در آمدی بر نمایش تصورات بوده است، دانشگاهیان اغلب به این رشته ی کاری فیلم شناسی می گویند.

تصاویر متحرک یک فرم هنری هستند؛ فرم شناخته شده ای که از برنامه یا سرگرمی و تجارت می باشد. فیلم توسط ضبط زندگی حقیقی مردم، تولید می شود که موضوعش (شامل وقایع فانتزی و ساختگی می باشد) که به صورت عکس برداری و یا توسط انیمیشن (نقاشی متحرک) تولید می شود.

کلمه ی فیلم اغلب به فیلم فیلمبرداری اشاره می کند که برای عکسبرداری استفاده می شود و یا به نوار مرتجع پلاستیکی که با نقره ی حساس و روشن پوشیده شده، و همچنین به فیلم خام هم گفته می شود، که تصاویر متحرک اصالتاً از آن به وجود آمده است.

تصورات که تصاویر متحرک را به وجود آورده اند به صورت فیلم های اختصاصی می باشند. ولی وقتی به صورت سریع از کنار هم می گذرند، چشم انسان قادر نیست تا آنها را به صورت جدا از هم ببیند، که از تداوم دیدن نتیجه می گیرد. یک طبیعت یا محیطی که چشم تصور قابل دید را برای یک لحظه بعد از اینکه از منبع جدا شد می بیند. با وجود اینکه ما تصورات را به عنوان تصاویر شخصی تجربه نمی کنیم، اما متوجه اختلاف بین آنها می شویم.

امروزه، بیشتر تصاویر متحرک که هنوز به صورت ضبط شده هستند طوری طراحی شده اند که تصاویر را بر روی حلقه فیلم متمرکز می کنند. بعد از اینکه برداشت و چاپ شدند فیلم از روی پرژکتور فیلم می گذرد، که نوری را از فیلم می گذرانند و بدین ترتیب فیلم بر روی پرده، نمایش داده می شود. بیشتر فیلم ها دارای صدا می باشند. اخیراً، اکثر فیلم ها توسط دیجیتال ویدئو ضبط می شوند و بعد از آن از دیجیتال پرژکتور به فیلم تبدیل می کنند. یکی از سودهای مهم پرتاب دیجیتالی این است که تصاویر بدون انتظار برای فیلم خام برداشت می شوند.

تاریخ سینما با نوعی انفجار آغاز نشد. هیچ حادثۀ مشخصی را نمی توانیم نام ببریم که قاطعانه میان عصر سینما و عصر پیش از آن تمایز به وجود آورد. پیدایش سینما جریانی پیوسته بوده است که با آزمایش ها و ابزار اولیه ای آغاز شد که هدفشان نمایش تصاویر به صورت متوالی بود. این تمهید بصری که در ابتدا یک اسباب بازی تلقی می شد به تدریج به ماشین پیچیده ای بدل گشت که به شکلی قانع کننده واقعیت عینی را در حال حرکت عرضه می کرد.

کارکرد سینما بر توهمی متکی است که از عمل متقابل دو پدیدۀ اپتیک یعنی دوام بصری 1 و پدیدۀ فای 2 حاصل می شود.

دوام بصری : دوام بصری از ویژگی های چشم انسان است که پیش از این نزد مصریان باستان شناخته شده بود ، اما کسی که این پدیده را برای نخستین بار به صورت علمی تشریح کرد پیتر مارک رژه 3 نام داشت. او در سال 1824 اعلام کرد که مغز انسان تصویری را که بر شبکیۀ چشمش می افتد تا زمانی حدود یک بیستم تا یک پنجم ثانیه ، پس از کنار رفتن تصویر از مقابل چشم همچنان حفظ می کند. بعد از انتشار نظریۀ رژه بلافاصله دانشمندان تمام دنیا فرضیۀ او را به آزمایش گذاشتند. وسایلی که به کار بردند بیشتر به اسباب بازی بچه ها شباهت داشت. این وسایل عبارت بودند از صفحات و سکه های گردان ، دفترچه ای پر از تصویر که صفحات آن را به سرعت ورق می زدند و ... ولی همۀ آن ها به سرعت گفتۀ رژه را تایید کردند.

پدیدۀ فای : این پدیده در سال 1912 توسط روان شناسی به نام مارکس ورتایمر 4 مورد مطالعه قرار گرفت و همان چیزی است که موجب می شود ما پره های یک پنکۀ در حال حرکت را مانند تیغه ای واحد و مدور ببینیم ، یا پره های رنگارنگ یک چرخ گردان را به صورت تک رنگی آمیخته در نظر آوریم.

سراسر دستگاه صنعت سینما بستگی به همین دو خاصیت چشم انسان دارد که موجب می شوند ما عبور تصاویر ساکن اما پشت سر هم را همچون یک حرکت نامقطع خیال کنیم و توهمی از یک حرکت متداوم داشته باشیم.

آنچه تا اینجا گفته شد تنها به این معنی است که می توان از تصاویر ساکن به یک فیلم متحرک رسید. اما حقیقت آن است که بدون ثبت تصاویر واقعی امکان متحرک کردن آن ها و دیدنشان بر روی پرده فراهم نمی شد. در این حالت تنها می توانستیم تصاویری را که با دست انسان نقاشی شده بودند را به صورت متحرک ببینیم ، یعنی همان چیزی که به آن کارتون یا انیمیشن می گوییم. به همین خاطر است که بسیاری صنعت فیلم برداری را در ا دامۀ صنعت عکاسی می دانند.

در سال 1824 یعنی همان سالی که رژه فرضیه اش را در لندن اعلام کرد در فرانسه ژوزف نیسفورنیپس 5 در پی اصول عکس برداری می گشت. وی دو سال قبل از آن موفق شده بود عکسی ناقص بگیرد. با ملحق شدن لوئی داگر 6 به او ، آن ها به فعالیت های خود در این زمینه ادامه دادند تا اینکه در سال 1839 توانستند روش عملی عکس برداری را ارائه دهند و اصول آن را معین کنند. روش آن ها خیلی کند و پر زحمت بود و فقط از طبیعت بی جان می توانستند عکس بگیرند ، یا اگر قرار بود از موجودی زنده عکس بردارند می بایست سر او را با وسیله ای فلزی نگه می داشتند تا در وضعی سخت و بی حرکت مدت ها بماند. این مشکل عکاسی که کار با آن را دشوار کرده بود سرانجام در سال 1888 توسط جورج ایستمن 7 ( موسس کمپانی (Kodak رفع شد و او برای اولین بار نگاتیو را عرضه کرد و به این ترتیب تحولی عظیم در عکاسی به وجود آورد. حال به نظر می رسید که همه چیز برای ظهور سینما فراهم باشد. این اتتظار مدت درازی به طول نینجامید و در سال 1895 در آمریکا ، انگلستان ، فرانسه و آلمان انواع مختلف دوربین های فیلم برداری تقریبا در یک زمان پیدا شدند. این دستگاه ها اسم های عجیبی داشتند از قبیل کینه توسکوپ 8 ، ویتاسکوپ 9، بایوسکوپ 10 یا سینما توگراف11. همۀ این دستگاه ها کاری شگفت می کردند. یعنی تصویر سیاه و سفید اشخاص زنده ای را در دنیای آشنا و واقعی نشان می دادند.

در آمریکا توماس ادیسون 12 پیشتاز فعالیت در این زمینه بود. او خود توجهی به سینما نداشت و تنها مایل بود برای اختراع بزرگش گرامافون که موفقیت فراوانی به دست آورده بود یک همراه بصری فراهم کند به همین خاطر در سال 1889 از همکار با استعدادش و.ک. لوری دیکسن13 دعوت کرد تا با او در ساختن یک دوربین فیلم برداری برای این منظور همکاری کند. چیزی که ادیسون در ذهن داشت « یک ماشین تفریحی بود که با انداختن سکه ای در آن بتوان همزمان موسیقی شنید و تصویری را مشاهده کرد.» دستگاه آن ها کینه توسکوپ (شهر فرنگ) نام داشت. این دستگاه حجیم و سنگین بود و و حمل و نقل آن کار چندان آسانی نبود ولی با این وجود توانست در مدت کوتاهی در کل آمریکا و اروپا پخش شود و محبوبیت پیدا کند. دستگاه آن ها قابلیت پخش فیلم بر پرده را نداشت. ادیسون به غلط معتقد بود که آیندۀ سینما محدود به نمایش خصوصی و انفرادی خواهد بود. اما سرانجام دیکسن به دستور ادیسون که به ناقص بودن این دستگاه پی برده بود وسیله ای برای پخش فیلم بر پرده با طرحی از خود او ساخت و به این ترتیب اختراعشان را تکمیل تر کرد.

تاریخچه

 اوایل دوره ی استفاده از تصاویر متحرک دوره ی رشد افسانه ها و وسایل مشابه آن بوده که می توانست یک لحظه از تصاویر را نشان دهد و در واقع چشم قادر بود تا اختلاف بین تصاویر و جدایی تصاویر را ببیند. طبیعتاً، تصویرهایی که با این وسیله نشان داده می شد باید به دقت، درست و انتخاب می شد تا بتواند آن تأثیرگذاری نهایی روی مخاطب را کسب کند. با استفاده از تصاویر خیلی شبیه به هم، ولی با اختلافات جزئی و کم، نمایش دهنده می توانست تأثیر تصاویر متحرک را روی بیننده بگذارد. موضوع اشاره شده اساس و پایه ای برای انیمیشن به عنوان نوع سینماتیک شد.

با توسعه ی فیلمبرداری و خصوصی بودن فیلم سینمایی، این امکان به وجود آمد تا تصاویر متحرک به خوبی ضبط شوند. استفاده از فیلم این امکان را به وجود آورد تا از یک سیستم فیلمبرداری نمایش تصاویر برای تماشاگران استفاده کنند، در حالی که در سایر تکنیک ها بعضی اوقات نیاز به این بود که اشخاص با وسایل بخصوصی فیلم را تماشا کنند. سینما ضرورتاً یک هنر دیدنی است، و تصاویر متحرک در زبان محاوره ای سینما شناخته شده است. در هر حال، وقتی تصاویر متحرک را به بینندگان نشان می دهیم، صاحبان فیلم یا تئاتر یک موزیسین را برای استفاده موسیقی در فیلم، به کار می گیرند.

موزیسین، معمولاً یک پیانیست یا ارگ زن می باشد. اگر وسایل آنها در هنگام نمایش تئاتر در دسترس باشد، طوری برنامه ریزی می کنند که موسیقی در هنگام نمایش نواخته شود تا احساسات بینندگان در هنگام نمایش به راحتی برانگیخته شود. اخیراً فعالیت های تکنیکی باعث شد تا سازندگان فیلم از صدا به همراه حرکات در فیلم استفاده کنند. صداگذاری روی فیلم می تواند جدا از فیلمبرداری بر روی فیلم گذاشته شود، ولی در بعضی مواقع که حرکات به صورت زنده می باشد، قسمت های زیادی از صداگذاری در همان موقع فیلمبرداری انجام می شود.

صداگذاری معمولاً به صورت تصاویر صدادار، یا صحبت کننده ها، شناخته شده است. در هر حال، از موسیقی به اندازه صحبت و کلام در فیلم استفاده می شد، که باعث پدیدار شدن متخصصان مونتاژ فیلم گردید.

توسعه نمایش فیلم در سینما

سینما ضرورتاً یک هنر قابل دیدن می باشد، و تصاویر متحرک به نام سینما شناخته شدند. فیلم صامت را ببینید.

در هر حال، تولید کنندگان دریافتند که بهتر است حرکات را به صورت یک داستان در بیاورند و بین شخصیت ها دیالوگ قرار دهند.

در عرض چند سال، زیرنویس را در فیلم قرار دادند که وقتی بازیگران صحبت می کردند زیرنویس در زیر فیلم پدیدار می شد، که بعد از این واقعه وجود یک مفسر در فیلم به صورت غیر ضروری در آمد.

بعد از اینکه تماشاگران را در سکوت قرار می دادند، صاحبان فیلم به جای مفسر از یک موزیسین استفاده کردند، که بیشتر فیلم سازان در نمایش و اجرای زنده در صورت در دسترس بودن وسایل از پیانیست یا ارگ زن استفاده می کردند. هدف از نواختن موسیقی برانگیختن حس فیلم و تأثیر بیشتر گذاشتن روی تماشاگران بود.

چندی بعد توسعه تکنیکی این اجازه را به سازندگان فیلم داد که بر روی تصاویرشان صداگذاری کنند. صداگذاری می توانست به صورت جدا از فیلمبرداری بر روی فیلم گذاشته شود، ولی در صحنه های زنده فیلم باید صدابرداری یا صداگذاری به صورت همزمان با فیلمبرداری انجام می شد. صداگذاری ضرورتاً به صورت مکالمات یا تصاویر با صدا نامگذاری شد.

آخرین و مهمترین قدم در توسعه ی سینما، تولید و معرفی رنگ بود. در حالی که با اضافه شدن صدا به فیلم تحول عظیمی در این صنعت به وجود آمد. رنگ توسعه یافت، فیلم های زیادی به صورت رنگی تولید شدند، و امروزه استفاده از رنگ در فیلم سازی به صورت جهانی در آمده است.

در صورتی که از فیلمبرداری به صورت سیاه و سفید هنوز برای اهداف گوناگون استفاده می شود، که این یک دلیل کوچک برای استفاده نکردن از رنگ در فیلم می باشد. در یک استثناء مثل استیون اسپیلبرگ در فیلم لیت شیندلر، انتخاب با یک دلیل هنری صورت گرفت.

صنعت تصویر متحرک

قبل از استفاده جهانی از صدا و رنگ، تصویر سیاه و سفید فیلم به سرعت به صورت عمومی درآمد. ساخت و نمایش فیلم در چند سال بعد از تولید، به صورت یک سود و بهره ی خوب برای تولید کنندگان به وجود آمد. به همین دلیل، تصاویر متحرک یک صنعت جداگانه شد، و کارخانجات خصوصی به فیلم سازی می پرداختند.

 

در سال 1905م در پترزبورگ، پنسیلوانیا، اولین نمایش و اولین مکان انحصاری برای سینما پدیدار شد و به دنبال آن هزاران تئاتر ساخته و تولید شد. در ایالات متحده، این تئاترها به عنوان نیکلدوتز مشهور شد، زیرا نوعاً به اندازه یک نیکل (یا 5 سنت) ارزش داشت.

شهرت سینما تصاویر متحرک را به بزرگترین صنعت تبدیل کرد، نمایش. عنصر دیدن سینما به ترجمه نیاز ندارد، چرا که تصاویر متحرک یک قدرت جهانی در ارتباط دارد. در نتیجه، فیلم های مشهور جذابیت جهانی دارند، مخصوصاً با اضافه شدن دوبلاژ یا ترجمه زیرنویس ها برای مرتبط کردن دیالوگ ها بسیار مشهور شده است. معمولاً بازیگران سینما بسیار مشهور می شوند و قیمت های بسیار زیادی را برای اجرای یک نمایش دریافت می کنند، به عنوان مثال در سال 1917م، چارلی چاپلین درآمدی معادل 1 میلیون دلار در سال را داشت.

قیمت گرفتن بازیگران مشهور، با وجود این هزینه ها به پیشرفت های تکنیکی مرتبط می باشد، که محصولات سینما را تحت حمایت استودیوی فیلم متمرکز می کند.

در ایالات متحده، بیشتر این صنعت در هالیوود به مرکزیت می رسد. مراکز دیگری نیز در جاهای مختلف دنیا وجود دارد. به علاوه، پیشرفت ها در فیلم های قابل تهیه، تعداد مراکز مستقل فیلم سازی را افزایش داد.

با تکنولوژی مدرن، تکنیک های ضبط دیجیتالی در بخش های ویدئویی یا صوتی و تصویری تصاویر متحرک فراهم شده اند. این یک پیشرفت تحصیلی خارج از صنعت فیلم سازی است.

جایگاه فیلم

در ابتدا، یک فیلم به صورت معمول در یک سینما تئاتر به تماشاگران نشان داده می شد. نوعاً، یک فیلم، یک نمایش شکل داده شده است. «فیلم اصلی» معمولاً خیلی بیشتر از60 دقیقه می باشد (که حدود 120-90 دقیقه به طور معمول است، و تعداد کمی که حتی به 4 ساعت هم و یا بیشتر می رسد فیلم هندی).

قبل از نمایش فیلم، کمی تبلیغ می شد. به طور تاریخی، فیلم اصلی هر وقت اکران می شد قبل از نمایش آن یک فیلم خبری و یا یک فیلم کوتاه نشان می دادند، مخصوصاً انیمیشن.

امروزه، قبل از فیلم اصلی پیش پرده نشان داده می شود.

ساخت فیلم می تواند عمل خلاقه ای باشد که طی پروسه ی، از آغاز تا انجام ساخت آن : عوامل زیاد دخیل هستند، ازتدارکات چی گروه گرفته تا رانندی سرویس عضوی از گروه هستند. اما پاری ازعوامل، در بخشی که حاضر هستند می توانند،مستقیم در کیفیت و عمل خلاقه ی اثر ،اثر گذارباشند.

نویسنده:طراح اولیه ی قصه ،بازنویس، مشاورنویسنده و ...... همه در این کلید واژه ، مد نظرند.

کارگردان: که خالق و ایده پردازاصلی اثر و هماهنگ کننده ی بین عناصر و عوامل خلاقه ی اثر است: در راستای ایده ی اصلی که فیزیک متن به او می دهد؛ یا تاویل ( برداشت خاص) ازاثر نگاشته شده یا نهایتا" پس ازنگارش اثر،همه ی عناصر و عوامل در خدمت خلق ایده ی کارگردان هستند که کلیت هر آنچه کارگردان ، ازهرآنچه جهت ساخت اثر، به کمک عوامل خلاقه اش به کارمی گیرد، میزانسن

طراحی: طراح نور- طراح صدا( موسیقی صداگذار-صدابردار- ...... را درهمین کلید واژه مفروض می داریم.)طراح لباس طراح چهره[ گریم] طراح صحنه.

فیلمبردار-تصویربردار:حتی در نقاطی ازجهان که طراح نور شخصی غیرازفیلمبرداراست ،تحت مدیریت ،مدیرفیلمبرداری ،ایده پردازی و با هماهنگی مدیر، کار می کند.

بازیگر.

تدوین گر.

و.........

بدیهی است که ( فیلمبردار- تصویربردار-نورپرداز)ازمرحله ی شروع کلید زدن : شروع فیلمبرداری، تا اتمام آن،مهمترین یارکارگردان و موثرترین عاملی است که کارگردان در اختیاردارد.

آیا بدون داشتن تصویری مناسب: بدون نورمناسب-کادرمناسب حرکت دوربین صحیح- و... آیا اساسا" می شود،بدون آزار واذیت و با لذت. تصویری دید. ازهمین مساله ی ساده گرفته،تا اهمیت فوق العاده ی فیلمبرداردر ایجاد فضا و حالت دراماتیک ( که در بالاترین سطح قراردارد) درخدمت ایده های اصلی کارگردان ، یا هماهنگی ودرراستای تفکرکارگردان، ایده پردازی کرده ،موثرترازسایر عوامل( که درجای خود موثرند})او رایاری رساند.مثلا" آیا مفاهیم عمیق و غنی دراماتیک و لایه های پنهان معنایی میمی مثل پرد خوانده :بدون نورپردازی خاص فیلمبرداراثر،که همیشه چشمان دن کارلئونه را در تاریکی فرو می بردتا به او حالت مرموز ،دست نه یافتنی ،زیرک ،...... بدهد.یا نوع قاب بندی خاصی که اجازه ی بازی قدرتمند مارلون براندو،با حرکت دست اش واوایل فیلم ، در عکس العمل به دادخواهی و بیان آلام و مشکلات جراحی که به او مراجعه کرده،و شکاربازی قدربراندو در انتخاب درست مدیوم کادرش،یا....

می توان،چنین تاثیر گذارو ماندگاردید.

طراحی نور و مبحث حرکت از2 مهمترین اصول ماندگار یک فیلمبرداری درجه یک است.

طراحی نور: ازدیده شدن ساده ی لوکیشن،بازیگر،اشیاو....(ویادیده نشدن برخی و یا دیده شدن برخی و دیده نشدن بعضی و یا دیده شدنی یا نورپردازی رنگی یا طیفی یا خاص دیگری .... و یا .... : یعنی) تاگسترش و تعمیق مفاهیم دراماتیک را در برگیرد.

مبحث حرکت نیز مشتمل بر انتخاب درست و تمرین برای انجام صحیح و نهایتا"انجام این بخش هاست.

الف)اندازه ی کادر:کلوزآپ مدیوم لانگ شات و.....

ب)لول :آی لول های لول -.....

ج)حرکت با دوربین ثابت: پن تیلت -...... (که حرکت مکانیکی است.)

د)حرکت اپتیکی با دوربین ثابت: زوم.....

ذ)حرکت با دوربین متحرک: روی دست + روی ابزار: تراولینگ پنتر..... + .......

برای درک ساده ی اهمیت این مبحث این تمرین ساده کنید.ازدوستتان بخواهید :روی صندلی نشسته و برخیزد. بادوربین ثابت با اوتیلت کنید.آیا از دستش دادید؟ لق نزدید؟ حرکت یکنواخت بود؟ و.... این صفر فیلمبرداری برای شروع کاراست. ببینید چه دنیای عظیمی رادر برمی گیرد.

بارها لغت فیلمبرداری و تصویربرداری رابه جای هم ( به صورت غلط مصطلح ) بکارمی بریم . اما بطورساده درفیلمبرداری ابزار اصلی ما فیلم و نگاتیو و دوربین و تجهیزات و لابراتوارو .... مربوط به آن است تا مراحل چاپ نگاتیو به پوزیتورو.... صورت گیرد.اما در تصویربرداری با کاست فیلم مغناطیسی سروکارداریم که بدلیل وجود سنسورهای حساس خاص و... تصویردریافت شده،بلافاصله ضبط وروی همان کاست قابل پخش است.

ساختمان اصلی دوربین های فیلمبرداری بطورکلی عبارتنداز:یک یا چند عدسی(لنز)- مخزن قراردادن فیلم خام یک موتوربرای به حرکت در آوردن حلقه ی فیلم دوربین و عبورآن ازمقابل عدسی سیستم نگاه کردن تصویر(فرانسه:ویزور.... انگلیسی: ویو فایندر: منظره یاب)- دستگاه بازوبسته کردن عدسی دیافراگم برای کوچک و بزرگ کردن دهانه ی عدسی- دستگاه تغییر سرعت موتوردوربین-بدنه معمولا"فولادی محکم......

اما ساختمان اصلی دوربین های تصویربرداری عموما"عبارتنداز:عدسی ( لنز)که معمولا"عدسی تله،زوم است و ازفاصله x فاصله تا y فاصله را تحت پوشش ( شارپ نش sharpness ): وضوح دید تصویر،قرار میدهد-مخزن قراردادن فیلم یا(درست تر)نوارمغناطیسی ویزور-یک سیستم ویدئوی مستقل که امکان دیدن تصویرهای ضبط شده روی مونیتوردستگاه یابا اتصال کابلی دوربین به tv یا مونیتورجداگانه ای میدهد-سیستم منو( meno )که درمدلهای جدید و پیشرفته ( به خصوص)بسیارمهم و اساسی است و شناسایی کارکرد و ویژگی ها و اثرگذاری اش در نورورنگ و... صددرصد موثراست:

طوریکه بهترین تصویربرداران جهان معتقدند:نوردر دوربین دیجیتال یعنی تسلط بر(meno ) – بدنه-دردوربین های مغناطیسی اساسا"ما،با کلوین نورکمترازآن چه درتاریخ سینما،دوربین های فیلم برداری نیازمند آن هستند،می توانیم کارکنیم.حتی در کارهای آماتورو یا دوربین های آماتورمغناطیسی،با نورعادی هم میتوان کارکرد.اما در دوربین های حرفه ای وجدید مغناطیسی ،علاوه بر این توان ذاتی در دوربین مغناطیسی( که حب رشد تکنولوژی وراحت طلبی انسان ،بوجود آمده است.) امکانات گسترده ای در(meno ) طراحی شده و نصب گردیده که ازنورپردازی طیفی و بکارگیری انواع رنگ ها با در صدهای مختلف نور وایپ ها و تروژکارهای دیگررادربرمی گیرد.لذا ما که قراراست کارحرفه ای و دراماتیک انجام دهیم می بایستی برآن مسلط شویم .که متاسفانه درایران تقریبا"اصلا"متوجه این اصل مهم نبوده،منو را صرفا" درحدیک اسباب بازی می نگرند.درصورتی که اصلی کاربا دوربین های دیجیتال حرفه ای است.

یکی ازبخشهای دوربین لنزاست کهم معمولا" به سه دسته ی تله- نرمال- واید تقسیم می شود. اما چند دهه ای است که لنززوم: که امکان تله ،واید( ازفاصله ی x تا y )ازدوربین را می دهد؛نیز؛کمکی به فیلم سازی نیمه حرفه ای و کم امکانات ،که امکان و زمان بهره گیری ازلنزهای مختلف مورد نیاز را ( بسته به کادرو فاصله ومعناو...)ندارند،داده است.

بدیهی است که وقتی شما انواع لنزهای 3 گانه راداشته باشید،فقط در دامنه ی فاصله ای مشخصی ازدوربین زمین گیر نی شوید،ولنزمورد نظربرای ضبط هرآنچه درذهن به کارمی برید.نیزبسته به معانی مختلفی ( دراماتیک-فنی-زیبا شناسانه)که درذهن دارید و بدین وسیله می خواهید:اثری اثرگذاربسازید ازلنزهای 3 گانه ،می توانید( درصورت تسلط)استفاده ای فوق العاده کنید.

مثلا" وقتی بسته ای ازیک شخص با لنزنرمال می گیرید،صرفا"شخص را می بینیم ،همانطورکه:

انگاربا چشم مان در برابر یک ورقه ای که به اندازه ی تصویرمان :کادرسوراخ شده جهت دید دارد،می بینیم.و بک (هر آنچه پشت سرشخص است)ما به اندازه ی کادرکوچک شده یا اصلا"دیده نمی شود.

اما اگر،دوربین را دورترببریم و ازهمان سوژه با همان کادر،با لنزتله،تصویربگیریم،فضای پیرامون او را نیزخواهیم داشت:درنتیجه کارگردان با ایجاد بک مناسب:مثل جمعیتی که پشت سریک محکوم دردادگاه و در فاصله پشت سراو حضوردارند.می توانیم تنهایی و تک افتادگی شخص،یا گرفتارآمدن اش در چنبره ی آدم ها رانمایاند.آیا اثرومعنای دراماتیک هردویکی است؟

اما:لنزواید(زاویه باز):دارای کم ترین قدرت بزرگ کنندگی وسیع ترین میدان دید را در اختیارمی گذارند.مثلا"در محله های تنگ و کوچک که نمی شود،دوربین را دوربرد تا میدان وسیع تری را شکارکرد،ازواید بهره می بریم توجه کنند سوژه ی نزدیک به لنز وایداعوجاج در خطوط و شکل میدهد.

لنزنرمال (معمولی):حدوسط لنزواید و تله هستند.فاصله کانونی شان تقریبا"معادل فاصله کانونی چشم است پس همان تصویری را می دهد که چشم می بیند.نه اشیاءرانزدیک و نه دورمی کند.

لنزتله( بافاصله کانونی زیاد): دارای خاصیت بزرگ کنندگی زیاد-شبیه دوربین چشمی صحرایی- اشیاءومناظر دوررا نزدیک آورده ،مثل ذره بین درشت می کند-فشرده سازفضا است :قسمت های عقب منظره را جلو آورده فاصله فضایی عقب و جلوی تصویر کم می شود:مثلا":درجاده ای 2 آدم ( یکی جلو،یکی عقب) درحال حرکت به سمت دوربین هستند:درتله:تقریبا"موازی به نظرمی رسند.درثانی ،سرعت کمترازسرعت واقعی به نظرمی آید.

اما اگرقرارشد در فضای بازنورپردازی و ضبظ داشته باشیم ،سه روش عمده در طول تاریخ وجود دارد: 1)باهمان نورعادی محیط کارکنیم،بدون کوچکترین دخل وتصرف (دراین مورد ذکاوت فیلمبرداردر نورسنجی ونورخوانی ساعات مناسب محیطی برای ضبط بسیارمهم است) 2) با همان نورعادی،اما ازامکاناتی چون بازتابنده ها (رفکلتورها) ویا خلاقیت های دستی دیگربهره بریم. 3)علاوه برموارد بالا،ازنورمصنوعی بهره می بریم.درصورت لزوم حتی در بخش های ،نورعادی را کنترل ویا حذف می توان کرد:بانصب بالا پوش های چتر یاچادرمانند برفرازکادرمورد نظرو...

اما در ارتباط با نورپردازی در فضای بسته (سقف دار)که نورمحیطی حضورندارند و یا مقداراندکی حضوردارد(بدلیل پنجره ها یا منافذ دیگر:که البته با استفاده ازپارچه سیاه و امثالهم ،درصورت لزوم،قابل کنترل وحذف است.ولذا درروزمی شود سکانس های شب را درروزگرفت؛صرفا"به اصل بسیارمهم نورپردازی طرح مثلث که اساس نورپردازی حرفه ای ومدرن ،درتاریخ سینما است:می پردازیم:1)قوی ترین منبع ( نوراصلی مان)را :راست یاچپ دوربین+درزاویه ی 45 درجه نسبت به دوربین وسوژه + حتما"بالاترازارتفاع،دوربین+ کمی جلوترازدوربین :قرارمی دهیم.

2) دومین منبع (نورفرعی مان)را:طرف عکس جهتی که نوراصلی را گذاشته می گذاریم +درزاویه 45 درجه نسبت به دوربین و سوژه +پایین تر و یا هم ارتفاع دوربین+دورتر ازدوربین (به سوژه)

3)نورسوم (نورپشت سر):پشت سرسوژه قرارمی گیرد+ارتفاعی بالاترازحتی نوراصلی مان باید داشته باشد+زاویه تقریبا"45 درجه نسبت به سوژه و زمینه ی پشت سر آن+درطرفی که نورفرعی هستند.

اما نظری هم به استدیوبیندازیم :دراستدیوهای ایران معمولا"2یا 3 دوربین با تصویربرداران شان با امکان حرکتی که چرخهای پایه ی 3 پایه،که دوربین روی آن سواراست،واهرمی که با آن به راحتی می شود:لول دوربین را بالا و پایین برد،گوش به فرمان کارگردان تلویزیونی هستند که در اتاق فرمان و پای میزاست.معمولا"یک دوربین ثابت هم ،در ارتفاع بالا،درمدل خاصی که برای این کارتعبیه شده است،نصب و جهت عدم تحرک ،بسته می شودکه یک نمای عمومی لانگ می دهد.این دوربین ها تصویرمی گیرند اما ضبط نمی کنند،تصاویربه مرکزی می رسدکه باانتخاب کارگردان تلویزیونی ازهریک ازتصاویر2،3،با 4 گانه،تصویرمنتخب ضبط می شود ودرپخش مستقیم ،روی آنتن می رود.[البته امکانات جدیدترو گسترده ای هم هست که دراین مقال،جای طرح ندارد] لذا،بدلیل حرکت تصویربرداران،نمی توان سه پایه ونوری روی زمین و درمحوطه استودیو گذاشت.درنتیجه بازوهای فراوانی ازسقف آویزان هستند که تغییر ارتفاع ،می توانند بدهند؛پس نورپردازی ماازبالا(فقط:عموما"و

اصولا")صورت می گیرد.معمولا"نورپردازاستودیویک نورعمومی می دهد که فضارا روشن کند.و

سپس با گرفتن (خاموش کردن نورها)آن بصورت لکه ای یا خطی :سوژه ها (اعم ازمجری ،مهمان،....+یابخش مهم دکور+...)رانورمیدهد.

البته این موضوع هم مثل سایرموضوعات ،به اندازه ی یک کتاب تالیف نشده،دارای مفاهیم و مطالب است.به خصوص وقتی به سراغ استودیو ،برای فیلم سازی حرفه ای یا پیچیده تر- بااستفاده ازکروماکی پرده ی

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها
  • کیت اگزوز
  • زنون قوی
  • چراغ لیزری دوچرخه

  • با سلام خدمت مدیریت محترم وبلاگ

    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان میانبر عمران و آدرس mianbor.civil.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 21
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1